احسان عشق مامان و بابااحسان عشق مامان و بابا، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

برای احسانم می نویسم..

نامه ی پدری به پسرش

نامه ی پدری به پسرش پسر عزیزم! روزی که تو مرا در دوران پیری ببینی، سعی کن صبور باشی و مرا درک کنی اگر من در هنگام خوردن غذا خود را کثیف می کنم، اگر نمی توانم خودم لباسهایم را بپوشم، صبور باش. زمانی را بخاطر بیاور که من ساعتها از عمر خود را صرف آموزش همین موارد به تو کردم. اگر در هنگام صحبت با تو، مطلبی را هزار بار تکرار می کنم، حرفم را قطع نکن و به من گوش بده. هنگامی که تو خردسال بودی، من یک داستان را هزار بار برای تو می خواندم تا تو به خواب بری. هنگامی که ضعف مرا در استفاده از تکنولوزی جدید می بینی، به من فرصت فراگیری آن را بده و با لبخند تمسخرآمیز به من نگاه نکن... من به تو چیزهای زیادی آموختم... چگونه...
30 فروردين 1390

مادرانه

من همه تلاشم و می کنم تا همه خاطرات احسانو به صورت تصویری نمایش بدم خوشحال می شم با نظراتتون منو در راستای هدفم راهنمایی کنید ...
30 فروردين 1390

احسان و شعر محلی

بارو بارو بارون هی بارو بارو بارون هی دستت بده دستم چش انتظارم هی دستت بده دستم چش انتظارم هی گلو باغمی توو چش چراغمی توو .. ...
30 فروردين 1390